نامه سرگشاده همایون مرادی معلم کرمانشاهی به وزیر
معلم کرمانشاهی همایون مرادی مسئول روابط عمومی ستاد ورزشکاران دکتر پزشکیان در استان کرمانشاه نامه ای سرگشاده به وزیر نوشت که متن نامه بدین شرح است : جناب آقای وزیر آموزش و پرورش، میخواهید دانش آموزان بع بع کنند ؟؟!!* اگر دانش آموزان گوسفند باشند و معلم چوپان ، لابد دور از جان معلمین هم […]
معلم کرمانشاهی همایون مرادی مسئول روابط عمومی ستاد ورزشکاران دکتر پزشکیان در استان کرمانشاه نامه ای سرگشاده به وزیر نوشت که متن نامه بدین شرح است :
جناب آقای وزیر آموزش و پرورش، میخواهید دانش آموزان بع بع کنند ؟؟!!* اگر دانش آموزان گوسفند باشند و معلم چوپان ، لابد دور از جان معلمین هم گوسفند هستند و شما شبان این گله !!
چند روز قبل که آقای کاظمی گفت “به عنوان وزیر، سرباز فرمانده نیروی انتظامی است” و موجی سترگ در انتقاد از وی به هوا برخاست ، دست به قلم نبردم. هم به خاطر این که به هر رو باید سردار رادان را در مقام فرمانده کل نیروی انتظامی ملاحظه کرد و البته امیدوار بود چون اکنون تحت امر وزیر کشور دولت آقای پزشکیان هستند و سرگرم این مباحث باشند بهتر است تا بحث گیر به پوشش دختران و زنان در کوی و خیابان و هم این که متن تفاهم نامۀ وزارت آموزش و پرورش با نیروی انتظامی را بر خلاف تبلیغات گسترده ناظر به دخالت فاحش در امور مدرسه ندیدم و ظاهرا بیشتر دربارۀ آسیبهای اجتماعی است هر چند حاوی عبارات مبهمی است و روی کاغذ میماند و در واقع جدی ندانستم و یک سند اداری و فرم بوروکراتیک است و احتمالا بودجههایی صرف میشود و مشخص است به جایی نمیرسد مانند بسیاری تفاهم نامه های دیگر ! البته میشد یادآور شد که آقای کاظمی باید به یاد داشته باشد که در اوج جنگ هشت سال دفاع مقدس ، معلمان و فرهنگیان یک شهرستان به جماران رفته بودند و این پارچهنوشته را در دست داشتند که اگر امام فرمان دهد قلمها را مسلسل میکنیم و امام خمینی(ره) در همان آغاز گفت: ما همه باید کاری کنیم که مسلسلها قلم شود و شما میگویید اگر فلانی بگوید قلم را مسلسل میکنیم؟؟!!! سخنی از این صریحتر در بیان تقدم فرهنگ بر سلاح نیست و خوشبختانه این سخن امام خمینی را بر در و دیوار نوشتند و حالا بعد ۴۰ سال کسی که متولی فرهنگ است افتخار میکند به سربازی پلیس! جل الخالق. اما ننوشتم چون جدی نبود و میگذارم پای آنکه احتمالا میخواسته از پلیس برای کنترل آسیبهای اجتماعی کمک بگیرد!! البته که با روش خودش. اما در قبال تازهترین فرمایش جناب وزیر نمیتوان سکوت کرد که گفته است: معلم شأن “رعایت” دارد! و بعد گفته رعایت هم یعنی چوپانی و خود توضیح میدهد: “رعایت به این معنی که اگر کسی از کلاس رها شد ببیند کجا رفت؟ شأن رعایت به معنی چوپانی. یک گوسفند از گَلّه کم میشود می رود و می دود دنبال او و پیدایش میکند و او را دوباره به جمع می آورد!” از دید ایشان و البته از سر دلسوزی و توصیه به مهر به جای قهر، معلم، چوپان است و کلاس، گله و دانش آموزان مثل گوسفندان! میفهمم که خواسته مثالی ملموس بر زبان آورد. میدانم شخصا آدم سالمی است. درک میکنم که از آقای کاظمی نباید انتظار داشت مثل استادی در اندازه و آوازه دکتر پرویز ناتل خانلری صحبت کند که ۶۰ سال قبل وزیر فرهنگ این مملکت بوده و همچنان از او به نیکی و بزرگی یاد می شود. اما آخر این چه مثالی است آقای وزیر ؟! میفهمم که این جناب کاظمی با ادبیات سنتی خواسته توصیه به مراقبت کند ولی آخر مگر همین چند روز قبل نگفته بود به دنبال آموزش هوش مصنوعی است؟ گلّه کدام است؟ اقلا بگو تیم! کلمه تیم را که هر روز در مسابقات ورزشی می شنوی برادر! تیم فارسی نیست بگو گروه خب !! هر دانش آموزی فردیت و شخصیت خود را دارد. معلم هم چوپان نیست و لابد همه معلمان بلانسبت گلهای هستند و جناب وزیر هم چوپان آنهاست طبق این تعبیر شما! بله، مدرسه نیاز به مشاورانی دارد که به صورت نامحسوس رفتار بچه ها را کنترل کنند. برخی از بچه ها تمایلات جنسی افراطی دارند. بعضی ممکن است مواد مخدر همراه داشته باشند. یکی از درگیری پدر و مادر در رنج است و قس علی هذا. اینها را باید مراقب بود ولی اینها کار مشاوری است که امین و معتمد بچه هاست و حتی به والدین منتقل نمی کند مگر به ضرورت. کار معلم انتقال مفاهیم است. او خدمات تحصیلی و آموزشی ارایه می دهد. منِ اهل رسانه خدمات رسانه ای ارایه می دهم. پزشک و پرستار، خدمات درمانی و پلیس خدمات انتظامی. یکی کالا می فروشد و دیگری خدمات ارایه می دهد و هیچ یک چوپان دیگری نیستیم. دانش آموزان هم گوسفند نیستند و لابد دو روز دیگر انتظار دارند در مقابل معلمان و مدیران بعبع هم بکنند! هر دانش آموزی شخصیت و فردیت مستقل و یونیک خود را دارد. تنها به اقتضای سن مشترک و زندگی در یک محله هم کلاسی شده اند نه این که تفاوت و تمایز نداشته باشند. اگر تیمی تشکیل می دهند برای کار گروهی یا ورزشی است نه مثل گله برای چریدن!! مثال چوپان و گله و گوسفند جدای کهنگی یک اشکال ماهوی دیگر هم دارد که سعدی به زیبایی بیان کرده و آقای وزیر که این قدر به تربیت چند صد سال قبل علاقه دارد باید بداند.
چون چوپان محض رضای خدا و از فرط علاقه به گوسفندان آنان را نگهداری و به تعبیر آقای وزیر “رعایت” نمیکند. برای آن است که گوشتی به تن بگیرند و بعد تحویل قصاب دهد و سرش را ببرند و گوشت تن من و شما شود! جالب این که حکایت ۳۱ باب دوم گلستان سعدی که در آن به اغراض چوپان اشاره شده: *شنیدم گوسفندی را بزرگی رهانید از دهان و دست گرگی شبانگه کارد در حلقش بمالید روان گوسفند از وی بنالید که از چنگال گرگم در ربودی چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی!* خدای ناکرده مگر این معلمان طفلک که لنگ هزار مشکل معیشتی اند به دنبال ذبح این بچه ها هستند که به چوپان و گوسفند تشبیه می کنید؟ کدام چوپان؟ کدام گوسفند؟ کدام گله؟ اینها فرد فرد شهروندان این جامعهاند و آینده سازان این مملکت که در فرآیند رشد در اختیار این ساختار آموزشاند تا عشق به میهن و زبان فارسی و هنر و ورزش بیاموزند و استعدادشان کشف شود و اتفاقا گوسفندوار زندگی نکنند و با زبان مادری یا رسمی با دوستان ارتباط برقرار کنند و در اندیشه عقل خود را به کار گیرند. در مباحث دینی با وحی آشنا شوند و در ادبیات با عشق. در فسلفه با عقل و در هنر با زیبایی و در ریاضیات با منطق اعداد و گوسفندان نه وحی می دانند چیست نه عقل. که اگر عقل داشتند وقتی سر یکی را می بریدند دیگری هم اطاعت نمی کرد. از گوسفند شگفت آورتر گاو است که با آن هیکل اجازه می دهد انسانی به مراتب ضعیف تر سر او را ببرد! امیدوارم دفعه بعد نگویید گاوچران و گله گاو!! احسنت به دکتر مصطفی معین که پاسخی در شان به این فرمایش گهربار وزیر داده است و حسن الخطام این مرقومه و سیاهه میگردانم: “شأن معلم ادامه دهنده رسالت پیامبری و محبت پدری است و شأن دانش آموز آینده سازی و احیای شکوه ایران باستان. وقتی شأن وزیر سربازی فرمانده پلیس باشد شأن معلم هم رعایت است به معنی چرانیدن گوسفندان و شأن مدرسه هم در حد زندان !
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰